شهید «اسماعیل سریشی» در آذر 1365 در شهرک «ولیعصر(عج)» همدان متولد شد. که مصادف با شب عید قربان بود و به همین علت، خانواده نام اسماعیل را برایش انتخاب کردند. تحصیلات ابتدایی و راهنماییاش را در مدارس محله گذراند و دیپلم فنیاش را در رشته مکانیک، در شهریور سال 84 از هنرستان «شهید دیباج» اخذ کرد.
از کودکی در مراسمهای مذهبی شرکتی مستمر داشت و از بسیجیان فعال بود. حضور چشم گیری در جلسههای قرآن و هیئت های مذهبی؛ به ویژه مراسم اعتکاف داشت. مدتی نیز جزو ستاد دانش آموزی نماز جمعه همدان بود.
ارادت خاصی به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) داشت و از مداحان هیئت «خاتم الانبیا(ص)» بود. از آنجایی که عشق خدمت به نظام مقدس را در سر داشت، در آذر سال 85 به استخدام نیروی انتظامی در آمد و لباس مقدس خدمت به تنها نظام شیعی در جهان را بر تن کرد. دوره آموزشی را در مشهد مقدس سپری کرد. پس از پایان دوره آموزشی، در منطقه زاهدان، یگان 112 لار، با پست سازمانی کمک متصدی خودرو و نقشه برداری مشغول به انجام وظیفه شد؛لحظه شهادت
روزهای آخر سال بود و با توجه به سابقه خرابکاری گروهگ عبدالمالک ریگی، موسوم به «جندالله» در این موقع از سال (جنایتهای تاسوکی، دارزین و.. . ) یگان ما مأموریت داشت تا در چند نقطه از مرز انسداد داشته باشد. روال کار به این صورت بود که شیفتی، به منطقه اعزام میشدیم. نوبت شیفت اسماعیل که منجر به شهادتش شد، یک روز پیش از درگیری بود، اما به علت کاری که برایش پیش آمد، نتوانست آن روز برود. فردای آن روز با هم به منطقه اعزام شدیم و در نقطهای که قبلاً مشخص شده بود، مستقر شدیم. نیم ساعتی نگذشته بود که صدای بیسیم ها بلند شد، به ما اطلاع دادند که در مجاورتمان، در منطقه های که «پل شکسته» نام دارد، حدود 50 تا 60 نفر مسلح قصد ورود و ایجاد ناامنی در خاک عزیزمان ایران را دارند و هر لحظه امکان درگیری با بچه های ما وجود دارد. بعد از اعلام آمادگی و انجام هماهنگی لازم، به اکیپ ما اجازه دادند که به کمک بچههای اکیپ پل شکسته برویم. نقطهای که ما مستقر بودیم، ارتفاع بلندی داشت. وقتی با اینکه اسماعیل گرینوف دستش بود و سلاحش نیمه سنگین هم بود، زودتر از بقیه بچه ها از ارتفاع پایین آمد و سلاحش را مسلح کرد. ماشین آمد و همگی به سمت پل شکسته به راه افتادیم. تقریباً در فاصله سیصد متری پل شکسته از ماشین پیاده شدیم تا با احتیاط و آمادگی بیش تری بقیه مسیر را پیاده برویم. چند لحظه بعد، چند نفر را دیدیم که با لباسهای محلی از داخل شیار به سمت پاکستان در حال فرار هستند. موقعیت ما نسبت به آنها مرتفع تر بود. از همان جا درگیری شروع شد. درگیری بسیار شدید بود و تیرها مثل فشفشه از بالای سر و کنارمان رد میشدند. در همین حال، من اسماعیل را میدیدم که مثل شیر میغرد و با شجاعت خاصی هم با تیربار گرینوفش تیراندازی میکند و هم بعضی وقتها به پشت ماشین رفته و با دوشکا تیراندازی می کند. واقعاً ترس و خستگی دو واژه نامفهوم برای اسماعیل بودند. درگیری کم کم داشت طول میکشید، هرکدام از بچه ها هم مشغول درگیری بودند و خیلی حواسمان به دوستان نبود. یک دفعه چشمم به اسماعیل افتاد که زمین افتاده است. سریع رفتم بالای سرش، تیر به پهلو و پایش اصابت کرده بود و خون زیادی داشت می رفت. با آن حالش به ما روحیه می داد و میگفت، با یاری و امید به خدا، ما موفق می شویم.
کمی که از حجم درگیری کاسته شد، اسماعیل را برداشتیم و سوار ماشین کردیم. یکی از بچه ها هم که می خواست اسماعیل را بلند کند و توی ماشین بگذارد، تیر به دستش خورد و زخمی شد. به هر زحمتی بود، اسماعیل را از منطقه خارج کردیم و به بیمارستان رساندیم.
چند روزی در بیمارستان بستری بود. چند سری با بچه ها به ملاقاتش رفتیم. هر وقت که می گفتیم می خواهیم به خانواده ات خبر بدهیم، اشاره می کرد و می گفت: نه! راه طولانی است، اذیت می شوند.
حتی به پرستاران گفته بود: خودتان را به زحمت نیندازید و زیاد به من نرسید، من فقط برای شهادت به اینجا آمده ام!
پس از چند روز تحمل درد، با سینه ای مجروح و پهلویی شکسته؛ هم چون مادرمان حضرت زهرا(س) به شهادت رسید. به ندای امام زمان (عج) لبیک گفت و به ملکوت پر کشید. شرافتمندانه ترین مرگ را که همان شهادت است، برگزید و نامش را برای همیشه در تاریخ جاویدان کرد.
برای شادی روح شهدا به ویژه برادر عزیزم شهید اسماعیل سریشی صلوات
مربوط به موضوع :
نویسنده محدثه در پنج شنبه 93/6/13 |
نظرات ()
دفترچه یادداشت شهید 16 ساله که گناهان هر روزش رامینوشته
گناهان یک هفته او به قرار زیر میباشد؛
شنبه،بدون وضو خوابیدم :
1شنبه،خنده بلند در جمع:
2شنبه،وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم:
3شنبه،نماز شب را سریع خواندم:
4شنبه،فرمانده در سلام ازمن پیشی گرفت:
5شنبه،ذکر روز رافراموش کردم:
جمعه،تکمیل نکردن 1000 صلوات و بسنده کردن به 700صلوات
آیا شما به اعمال و رفتار خود فکر نمی کنید؟
آیا شما دفتر یادداشت برای یادداشت گناهان ندارید؟
کمی به گناهان خود فکر کنیم ، آیا ما گناهانمان شبیه به
گناهان آنها است ؟
مربوط به موضوع :
نویسنده محدثه در سه شنبه 93/6/4 |
نظرات ()