پيام دوستان
+
اي در ميان جانم و جان از تو بي خبر...
وز تو جهان پر است و جهان از تو بي خبر
انديشه نگار
6:25 عصر
انديشه نگار
از تو جهان پر است و جهان از تو بي خبر
هما بانو
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} در جان و در دلي، دل و جان از تو بي خبر. نقش تو در خيال و خيال از تو بي نصيب، نام تو بر زبان و زبان از تو بي خبر .
+
تو نميداني مهار کردن اين جنون سرکش در من، مستلزم چه رنجي و چه صبريست و چقدر انرژي از من به تحليل ميبَرد!
تو نميداني من چقدر بايد با خودم بجنگم تا بتوانم يک قدم از تو دورتر شوم، و تازه تا چشم وا ميکنم ميبينم دوباره خاطرهاي يا شعري مرا به سمت تو کشاندهاست.تو
نمي داني چقدر سخت است.......
انديشه نگار
6:22 عصر
+
هيچوقت فکر نميکردم از رفتن آقاي رئييسي اينهمه ناراحت بشم
اينهمه گريه کنم
خدايا بما صبر بده
خديا جاشونو پر کن
2-اشراق
10:48 صبح
جاي هيچ کس هيچوقت قابل پر کردن و جا سازي ساير به جاي واحد نخواهد بود همه ما مرام و خصوصياتي داريم مختص به متکلم وحده يعني هرکس با استعدادها و مرام ها و باورهايي متولد ميشود پرورش مي يابد و به وقت نياز به کار گرفته ميشوند مثل شهيد سردار سليماني و شهيد رئيسي اينجا بدترين آدمها هم خصوصياتي دارند که شايد احسن الخالقين هم قادر به جبران و جايگزيني آن فرد نميشود
چه برسد به اينکه جواهراتي و عجيبه هايي چون شهيدان بزرگواري که بيان داشتم من هم به عنوان احمق ترين و بدون کوچکترين حسنات هم شايد خصوصياتي و پتانسيلهايي در من طول عمرم به جريان افتاده باشد که روزي بيعتم ارزش يابد و براي مرام بيعتمداري و خلوص سربازي خود به درد مولي و عشق دنيا و آخرت ام بخورم
+
بار دگر مرا از خواب بيدار کن رئيس (جمهور)
يک هم که شد دل را تيمار کن رئيس
گو و بخند گو نيست اين ماجرا
دستم بگير و رد اين اخبار کن رئيس
تکيه بزن بر کرسي عدل علي
ابرار را نزد خود احضار کن رئيس
عذاب عزلت يک مرد را
با خنده اي اجبار کن رئيس
خرابات خيال خادمي خسته
به يک نقاره انکار کن رئيس
مادرم مُرد از بس خون گريست
خنده را بر او بي اختيار کن رئيس
2-اشراق
10:48 صبح
+
[تلگرام]
+
حکايت من و مجنون به يکدگر مانَد
نيافتيم و بمرديم...
.
.
از جناب سعدي عليه الرحمه
به قلم مبارک آفتاب عليها الرحمه : دي

2-اشراق
10:48 صبح

+
[تلگرام]
+
به کوي ميکده گريان و سرافکنده روم
چرا که شرم همي آيدم ز حاصل خويش...
حضرت حافظ
بخط حضرت آفتاب:)

2-اشراق
10:47 صبح

9 فرد دیگر
33 فرد دیگر
2-اشراق
10:46 صبح
سلام عليکم ، ضمن تبريک امروز ، مي خواستم بپرسم که عشق مگه درخت يا بوته اي داره که شاخه هم داشته باشه ؟
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} البته اين سياستها زاييده فکر يک نفر بيشتر نيست و شايد براي همينها شد که بنده از سوره شورا در قرآن به شورايي پناه بردم .
+
.. عذاب عشق..
.بيا و تو رحم کن ،
.بر دوچشمِ گريانم...
.بيا پادشاهي کن ،
.برمن و دل زارم...
. مرا به جهنم افکند ،
.عشقت اما ! ...
. چگونه بگويم که ،
.عذاب عشق را دوست دارم...
.بپوش خطايم را ،
. به اندازه مادر و کودک...
. شماره نکن خطايم ،
.گرچه به عذاب سزاوارم...
.ترا ميخوانم ؟،
. به اميد فضلت...
.در شمار گنه مگير مرا! ،
. به عشقت گرفتارم...
غ..ر..آ
2-اشراق
10:46 صبح
